باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Jun 11, 2004

از مجموعه ‌ شعر " هنگام که زهر اثر می کند " چاپ ۱۹۹۰
برونو ک. اوی یر



این معمای سیاه را جورچین می کنیم

    به قدرت رسیدم
    گفتم آبی هجای سبز است و شب دراز وقتی پیشانی‌‌اش را نشانه می‌گیرد پیش‌خوان بارها خنجرهایی از نئون قرار عشق را می‌شنوم ، قولش را می‌شکند و تاریک زندگی می‌کنی تاریک‌تر از آن‌چه فکرمی‌کنی قلبت تو را می‌زند. به یاد می‌آورم وقتی که باید. درخت بزرگ‌تر از بزرگ بود بیماران قرعه کشیدند چه کسی این سرزمین را شفا دهد می دانی از چه سخن می‌گویم نامم را زین کرده‌ام بر حیوانی زخم خورده می‌رانم و هیچ قانونی وجود ندارد وقتی این معمای سیاه را جورچین می‌کنیم دیدم تو کیستی فضا حیوانی سرد را محکم می‌بند عروسک پارچه‌ای‌ ِیک چشم با چشمی که ندارد، نیمه باز نگاه می‌کند و بار اول در خواب به هم می رسیم می دانم که رانده‌ای سراسر هر شب را تا سرانجام فراسوی هر نیازی فرود آیی.





:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز