باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Apr 7, 2007



    نامه‌ای برای تو ، مجموعه ۵۲ شعر از سهراب رحیمی است که در پاییز ۱۳۸۴ توسط نشر آیینه جنوب در تهران منتشر شده است. ۵۲ نامه که می‌توانست دو یا پنج نامه باشد برای تو و زیبایی تو را چند چندان کند. البته آدم شاد می‌شود وقتی این زیبا، رحیمیِ شاعر را وا می‌دارد تا یادها را تازه کند:





    چهره‌ات را پیدا کنم نکنم چه کنم
    تنها یاهو آهو آهووار در دشت طواف کنم
    دل ایدل ایدل بخوانم نخوانم چه کنم (۴۰)
    ...

    و رفتن
    سفری تلخ بود
    در امتدادِ زمان
    پنهان
    در پشت زاویه غروب
    به تماشا نشستم
    مرگِ خود را (۱۲)

    ...
    و ِگرد می‌شوم
    در گردباد
    در گلوگاه ِگل و
    گذرگاهِ گُل
    می‌پیچم از پیچ وتاب موهات
    و پیچ می‌خورم
    پیچاپیچ
    در پیچیدنِ سیگار(۲۷)
    ...
    سهراب رحیمی که از ۲۵ سالگی و در همین سوئد خودمان شعر سرودن را شروع کرده، نقد شعر هم می‌نویسد و نقدهایش اغلب بسیار خواندنی است. شاید بهتر باشد «نگاهی به اشعار عباس صفاری» را دوباره بخوانیم .
    «باغ در باغ»


    از « نامه‌ای برای تو»
    ۳۹
    سهراب رحیمی

    روز، کاغذی سفید بر دیوار
    ملافه‌ها، نامه‌های سفارشیِ به هم چسبیده‌اند
    دستانم جرأت نمی‌کنند بگیرند
    می افتند میان شک و اشک
    خیلی وقت است مریضم
    تبعید شده‌ام به زمستانِ اتم
    هر روز صبح سوار بر یخ‌های قطبی
    از خواب شما عبور می‌کنم
    شهر، دو تکّه کاغذ پاره
    نگهبان مرزی
    گذرنامه‌ام را نگاه می‌کند
    و دروازه به رویم بسته است
    ساکن سرزمین سیاهم
    حافظه‌ام ضعیف است
    و جاذبه‌ام گیج می‌رود
    میان مسافرخانه‌های پیر و
    سکّوهای سرد.
    میان موهام پرنده‌ای دارم
    که می‌خواهم در بازار سیاه بفروشم
    جار می‌زنم در کوی و برزن
    اما کسی نمی‌شنود
    در پیراهن پانزده‌سالگی‌ام گم شده‌ام
    و بارش باران و سئوال و گلوله
    تنهایی‌ام را شب‌ام را سوراخ می‌کند
    من از خودم رفته‌ام
    سر رفته‌ام
    تمام تنم انگار تمام من با تنم
    دستی به پشت‌ سر و دستی به دیوار انگار
    میان سرم ردّ پایم گم شده انگار
    تبعید شده‌ام به زمستان اتم و
    دروازه‌های بسته.





:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز