باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Jan 18, 2009

    به ای. ال. چگلوف



    مسکو، ۳ مه ۱۸۸۸
    .....

    نامه‌ای داشتم از له‌مان که می‌نویسد:" ما(یعنی همه‌ی شما‌ها نویسندگان پترزبورگی‌) توافق کرده‌ایم پشت جلد کتاب‌هایمان، آثار و کتاب‌های همدیگر را چاپ و تبلیغ‌ کنیم" و دعوت می‌کند به آن‌ها بپیوندم و هم‌زمان هشدار می‌دهد "این دعوت فقط شامل کسانی است که به طور مشخص با ما اعلان هم‌بستگی کنند". برایش نوشتم موافقم و از او پرسیدم:از کجا می‌دانید من با چه کسانی احساس هم‌بستگی می‌کنم یا نمی‌کنم‌؟. شما پترزبورگی‌ها چقدر از فضای خفه‌ی آن‌جا خوشتان می‌آید! از عباراتی مثل اتحاد نویسندگان جوان، هم‌بستگی، منافع مشترک و از این قبیل دچار خفگی نمی‌شوید؟. من منافع مشترک را در بازار بورس، در سیاست یا مذهب می‌فهم اما آن را برای نویسندگان نه لازم می‌دانم و نه ممکن.
    ما نمی‌توانیم مثل هم احساس و فکر کنیم، هدف‌های ما متفاوت است اگر اصلا هدفی داشته باشیم . ما خیلی کم همدیگر را می شناسیم یا اصلا نمی‌شناسیم. در نتیجه زمینه‌ای برای هم‌بستگی وجود ندارد، یا اصلا نیازی به این هم‌بستگی هست؟ نه. حمایت از همکاران یعنی احترام گذاشتن به آثار و شخصیت‌آن‌ها، پرهیز از شایعه پردازی در باره این و‌آن، پرهیز از دروغ و دورویی. برای رسیدن به همه این‌ها پیش ازآن‌چه نویسنده باشیم باید فقط انسان باشیم . آن وقت دیگر به این هم‌بستگی ظاهری که بزرگش می‌کنید نیازی نیست. . اصرار مدام به هم‌بستگی حرفه‌ای و فرقه‌ای که شما دنبالش هستید به جاسوسی ناخواسته، مشکوک شدن به همدیگر و کنترل منجر می‌شود و بی آنکه بخواهیم ما را به چیزی شبیه فرقه‌ی ژزویت‌ها تبدیل می‌کند...
    با وجود اینکه با شما احساس هم‌بستگی نمی‌کنم، اما به عنوان یک نویسنده برایتان تا زنده‌اید آزادی کامل در نوشتن آرزو دارم. هرچه دلتان می‌خواهد برای هر نشریه‌ای بنویسید. اعتقادات و گرایشات خود را بارها و بارها انکار کنید... روابط من با شما ذره‌ای تغییر نخواهد کرد. و همیشه آثار و کتاب‌های شما را پشت جلد کتاب‌هایم چاپ و تبلیغ می کنم...


    دوستدار شما . چخوف





    ◄ از:Letters of Anton Chekhov
    «باغ در باغ»







:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز