![]() |
![]() |
![]() |
Sep 11, 2007
ولادیمیر: آره، جادوگریم ما، ولی بذار سر تصمیمی که گرفتیم بمونیم، قبل از اینکه یادمون بره. متن کامل، نشر الکترونیکی(پ.د.اف) راستش را اگر بخواهی من کشتمش، باور کن. میشود هم گفت ما، البته نه با چاقو، یا اینکه مثلاً هلش داده باشیم. خودت که میدانی. حالا چطور؟ همین را میخواهم برایت روشن کنم. برای همین هم گفتم:"تنها باشیم بهتر است." آنها هم اگر ناراحت شدند، بشوند. یعنی من دیدم نمیشود، با برادر و حتی زنت نمیشود به این صراحت حرف زد. شاید هم من نمیتوانم با جمع چند نفری صمیمی بشوم. در ثانی مطمئن نبودم بفهمند. تو؟ نمیدانم. شاید ناچاری. شاید هم چون میبایست برای یکی بگویم. میفهمی که؟ |
![]() |
|