باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Jun 30, 2004


    سه شعر از و.م.آیرو


    «...»



    پيش از آن كه به حرف بيايد چيزی، كسی
    و بگويد از كسی، چيزی
    راه به آخر خود رسيده‌است

    - رسيده‌ای، رفيق!

    در انتهای انتها
    فانوسی روشن، هست
    پيشه‌اش
    خاموشی!

    **


    تازه شروع كرده بود به پايان
    و به هيچ كس هم باج نمی‏داد
    نه به خود، نه به خدا
    و خراج خدا را ـ به ناچار ـ از حساب خود برمی‏داشت

    فقط
    داشت ميان پيكرش توی باد مي‏لرزيد
    در بين آسمان و زمين،
    می‏گفت:
    بايد ببينم اين ُمرده چند َمرده حلاج است
    ...
    همين


    **

    فاصله ‏‏زدايی يك


    روی صورت فاصله نقاب بگذار
    پوستِ صورتت را بكن
    و روی نقاب بكش
    تا فاصله خوب جا بيافتد
    بعد كه فاصله خوب جا افتاد
    پوست و نقاب را
    - هر دو -
    از صورت فاصله بردار؛

    حالا برو
    و خودت
    پشتِ آن قايم شو!


*
از م. و آیرو چند دفتر شعر منتشر شده است از جمله‌ی آتها می ‌توان
به «اعتراف‏های گريز»، «ماده 1»، «فكرهای فلزی» ، «داد نزن؛ در اين آينه كسی نيست» . اشاره کرد
« پیوند برای آشنایی بیشتر با شاعر»





:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز