![]() |
![]() |
![]() |
Nov 4, 2007
![]() مىخواستم شعرى براى جنگ بگويم/ ديدم نمىشود/ ديگر قلم زبان دلم نيست/ گفتم:/بايد زمين گذاشت قلمها را/ ديگر سلاح سرد سخن كارساز نيست/ بايد سلاح تيزتری برداشت/ بايد براى جنگ/ از لوله تفنگ بخوانم/ با واژه فشنگ / - قیصر امین پور او در سال ۱۳۵۸ حوزه هنری سازمان تبليغات اسلامی را به عنوان مرکزی برای توليد آثار هنری با رنگ و بوی انقلاب اسلامی تاسيس کرد. اين حوزه با الگوهايی مانند هنر سوسياليستی تلاش میکرد تا هنرمندان انقلابی را زير پوشش خود قرار دهد و با ترويج هنرهای اسلامی، به جذب نيروهای اجتماعی به انقلاب بپردازد. "تنفس صبح"(۱۳۶۳) نگاه عاشقانه او را به آيتالله خمينی نشان میداد . دو سال بعد نيز "توفان در پرانتز" و "منظومه روز دهم" مرثيههایی در بارهی عاشورا را منتشر کرد. در سال ۱۳۷۶(سال اعدام صدها زندانی جوان بینام ونشان) نشان ِ دکترای ادبيات فارسی از دست استادش شفيعی کدکنی دريافت کرد. «از ستونهای شعر انقلاب، شعر عاشورایی و شعر دفاع مقدس بود.»- حسن حبیبی رییس فرهنگستان... «درگذشت حماسهسرای دلسوخته دوران دفاع مقدس و بسيجی مخلص را به پيشگاه حضرت امام زمان تسليت عرض مینمايد.» - سپاه پاسداران.. محمدحسين صفارهرندی وزير ارشاد اسلامی از فضائل اخلاقی و شعر برتر امين پور سخن گفت همهی گفتمانهای بزرگ و خوانشهای بینامتنی و غزلهای پست مدرن یک شبه به سینه زنی بدل میشود و لشکرهای دریدا و اعوان و انصارش به نوحهخوانی میپردازند. محاصره شهرها از راه روستا به سرانجام میرسد و همه با هم نینامه میخوانند ..خوشا از نی خوشا از سر سرودن/ خوشا نینامهای دیگر سرودن/ نوای نی نوایی آتشین است/ بگو از سر بگیرد دلنشین است – قیصر امین پور در میان شاعرانی که دستگاههای دولتی از آنها حمایت میکردند، بهترین بود.- محمدعلی سپانلو شناخت دقيقی از او نداشتم؛ اما تا آنجا كه میشناسم .. درستكارتر از همطيفانش بود...- شمس لنگرودی از درك عميقی كه از شعر نيما كرده و تفاوتش را با شعر شاعران مشروطه بيان كرده بود، لذت بردم.- ضیاء موحد شعرهایی گفت که خواننده برای خواندنشان نياز به مطالعه آنچنان پيشرفتهیی در زمينه امور هنری نداشته باشد... البته زمينههایی هم فراهم است که باعث میشود آثار ايشان از طرف مردم با استقبال بيشتری همراه شود - علی باباچاهی و ایضا صاحبانِ بنگاههای شعر که سالهای درازی است در اروپا و آمریکا زندگی میکنند، آنها که نه با ادارهی اماکن سر و کار داشتهاند و نه تحت قرارِ وکالت بین چاپخانه و دادگاه در رفت و آمد، یک باره صاحب عزا میشوند. یکی به جامعه ادبی تسلیت میگوید، یکی پرندهگان مهاجر میپراند، یکی هم بند پاره میکند و درگذشت بزرگ شاعر معاصر را به جهان تسلیت میگوید. در گلآلود کردن آب -همه با هم- خاک به چشم میپاشند و قیصر را همراه با تیرداد نصری به خاک میسپارند. شاعری که زندگیاش این سطرهاست هفت سال اول را معلم بودم ۲۴ بعد را: شاگرد مکانیک جورابفروش کنار خیابان ظرفشوی رستوران راننده پیتزا فروشی کارمند تعاونی دانشگاه پرواز دهنده کبوترهام بیکار عضو انجمن شعر نقاش ساختمان دلال پاکت و کیسه نایلونی سیگار فروش کنار صبح تا ساعت ۴ میدان مغازه دار سیاسی فراری دهنده فراری حیرتزده سرگذشت ((هاید پارک)) لندن خیابان به خیابان شهر به شهر قاره به قاره زندگی مرا فرستاد. به آدرس عوضی. تنفس هوای مانده ملولم میکند. |
![]() |
|