باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Aug 13, 2004


    سه شعر از یانیس ریتسوس


    تابستانی دیگر


    خورشید بزرگ
    اینک اندوه را هر گونه مجال بروز می دهد
    خانه های سپید
    پراکنده روی تپه‌ی سبز می درخشند
    آنجا
    اسب ِ سرخی بر دشت.
    چیزی از یاد رفته
    از تابستان های گذشته باز می گردد.



    در آن زمان



    شب‌هنگام
    طنین ِ روزهای بلند و ُپر شکوه را می شنوی
    خانه های سوخته در آتش
    جنگل ها،

    کشتی ها،

    سواران از برج های مشتعل به دشت می گریختند.
    کسی مرده ها را جمع می کرد و پرچم ها
    را بر می داشت.
    دیگران
    بر دیوار ها
    ماه نیمه‌ی سرخی نقاشی می کردند.

    اکنون کالسکه‌ای بی سوار
    بر جاده ساحلی حرکت می کند
    و سگ سیاه ولگرد
    به رودخانه خیره مانده است
    چنانکه گویی پی به حقیقتی برده
    که ما از آن بی خبریم.


    رویای عجیب



    می‌گوید: نمی‌دانم چرا این روزها
    مدام
    کابوس بازار ِ ماهی فروشان را می‌بینم
    با گوشت های گندیده و فلس‌های خشکیده!

    پیرمردان
    پیرزنان
    و دخترانی که مدام چشم به هر سو می دوزند
    و با تسبیح‌های بلند بر نیمکت‌ها می‌نشینند
    و بر سنگ های سیاه
    چاقو تیز می کنند
    بی آن‌که
    در گرگ و میش بام دودگرفته‌ی شیشه‌ای
    صدایی برخیزد.

    عجیب‌تر آن‌که
    کسی هرگز ماهی نمی‌خرد
    همه به قفس‌های ُپر از طوطی
    علاقه مندند،

    طوطیانی رنگارنگ
    سبز
    سرخ

    آبی

    پرتغالی

    یا بنفش:

    دیشب یکی از همان طوطی ها گریخت
    برشانه‌ام نشست ودر گوشم گفت:
    ُگه!



برگرفته از: کتاب " تصاویر وارانه‌ی سکوت" آخرین مجموعه شعر یانیس ریتسوس
ترجمه‌ی علی عبدالهی- نشر نارنج





:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز