![]() |
![]() |
![]() |
Oct 31, 2004
سه شعر از توماس ترانسترومر، شاعر معاصر سوئد
ترجمه : خلیل پاک نیا پشت محفظهی شیشهای خزندگان عجیب بی حرکتاند. زنی رخت می آویزد در سکوت. مرگ مثل سکون باد در عمق خاک روح من می خزد آرام، چون ستارهای دنبالهدار. خاکسپاریها از راه میرسند یکی پس از دیگری همچون تابلوهای راهنما وقتی به شهری نزدیک میشویم . هزاران انسان چشمک میزنند دراین سرزمین سایههای بلند پلی پا میگیرد آرام آرام یکراست در فضا باید گام بگذارم براین آستانهی تاریک. یک سالن. اسناد سپید میدرخشند با سایههای بسیاری که درحرکتاند همه میخواهند آن را امضاء کنند. تا آنکه نور به من میرسد و زمان را برمیچیند. از مجموعه شعر" این معمای بزرگ "
-: همهی صداهای مرده. -: همهی آنها با هم سخن میگویند. -: هر یک ازآنها باخود. -: آنها چه میگویند؟ -: از زندگيشان میگویند. -: اینکه زندگی کردهاند برایشان بس نیست. -: باید از آن بگویند. ساموئل بکت : در انتظار گودو |
![]() |
|