باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Feb 18, 2006



    ۵ شعر از علی رضا حسینی
    از مجموعه شعر: « شکست روایت »، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۷




    **


    شَست‌اش را
    حواله کرد
    به نجات غریق
    و غرق شد در رویایی که تا زانوهای‌اش نمی‌رسید

    ‌جسد‌ش را که از شعر بیرون کشیدند
    هنوز
    می‌خندید. ■

    **


    چه مدت است که اشیاء
    به حرف‌های جدی ما گوش می‌دهند
    و به جدی‌ترین آن‌ها
    می‌خندند؟ ■


    **


    تا حل ِقطعی ِنان
    تنها دو پله باقی بود

    و روی آخرین پله

    ساقه‌ی نسترنی خم شده بود



    همانجا
    خوابیدم. ■





    **


    سال‌ها می‌گریخت
    سایه‌ها به دنبال‌اش بودند
    عاقبت روزی ایستاد
    و سایه‌ها به او رسیدند
    با دقت در او نگریستند
    و بی اعتنا از او گذشتند

    او نیز
    نقاب‌اش را جا به جا کرد و

    راه افتاد. ■



    **


    عشق
    شانه‌هایی بود

    که بر آن ایستادم

    و دختر همسایه را بوسیدم








    مادرم را می‌گویم. ■





    علی رضا حسینی حدود یک سال و نیم پیش ، در مسیر ِخروج قاچاقی از ایران ، در یک قایق کوچک موتوری در آب‌های یونان غرق شد.
    پ. د. افِ کتاب ِ« شکست روایت» را می‌توانید در
    اینجا بخوانید.





:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز