باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Sep 15, 2005

۱۵ سپتامبر( ۲۵ شهریور)

    دکتر آستروف

    در آرزوی آن بودم
    که روزی
    در خانه‌ی آفتابی پائيز
    که مثل برگ می‌چرخد
    در‌ها و پنجره‌هارا بگشايم
    تا بر گونه‌های سرد هلن
    دو نارنج بشکفد
    و بعد
    شاهد باشم
    که چطور
    دوست خوب من ”وانيا” ی عزيز
    در لحظه جنون
    شليک می کند
    به هر چه پیر و فرسوده‌است

    اما اکنون
    دير شده
    من
    خود
    فرسوده‌ام

    کتم را می‌پوشم
    عکس نخل‌های سوخته
    و کودکان مرده را بر می‌دارم
    و خارج می‌شوم
    از خانه‌ی ابر آلود پائيز
    که مثل برگ می‌افتد
    در گوشه‌ی سال‌های قديمی.




* هلن، وانيا و دکتر آستروف از قهرمانان نمايشنامه ی دايی وانيای چخوف

از کتاب « چند صحنه»، شعرهای محمود داوودی





:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز