باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Mar 14, 2005



    *


    دروازه ی خانه را بسته بودم و
    چفت در را.
    ای عزیز از کدامین در در آمده‌ای
    تا به رویای من اندر شوی؟

    *


    تنها زمانی کوتاه در کنار یکدیگر بودیم
    وپنداشتیم که عشق
    هزاران سال می پاید

    *


    می دانستم که سرانجام
    روزی از این راه می بایدم گذشت
    با این همه دیروز از کجا خبرم بود
    که روز موعود امروز است؟

    *


    شب هنگام بازمی آیم
    تا به رویا دیدارت کنم
    کسم نخواهد دید و بازم نخواهد پرسید
    خاطر آسوده دار و در را باز بگذار!

    *


    هیچ یک سخنی نگفتند
    نه میزبان و نه مهمان و
    نه گل های داوودی




برگرفته از:
ترانه های سرزمین آفتاب - احمد شاملو





:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز