یک شعراز توماس ترانسترومر شاعر معاصر سوئد ترجمه: مرتضی ثقفیان
نيمه ی زمستان
نوری آبی
از لباس هايم به بيرون جاری است
نيمه ی زمستان
دايره زنگی های جغ جغوی يخی
چشمانم را میبندم
جهانی هست بی صدا
شكافی هست
كه از آن مردگان را
به آن سوی مرز قاچاق میكنند.