باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Apr 17, 2005


    شعری از شیموس هینی
    تر جمه ی روشنک بیگناه




    فراخوان


    گفت: "گوشی رو نگهدار،
    همین الان می رم میارمش
    هوا اونقدر خوبه که اون
    تصمیم گرفت علف هرزه ها رو وجین کنه."

    بعد او را دیدم
    بر روی دستان و زانوانش
    پای ساقه های تره
    دست می کشد، نگاه می کند، جدا می کند
    و آرام بیرون می کشد
    هر چه را که جا نیفتاده، ضعیف و بی برگ است
    شاد از ریشه کن کردن علف های هرز
    در عین حال کمی هم با حس گناه

    و بعد خود را یافتم در حال گوش دادن به

    طنین بلند و یک نواخت تیک تاک ساعت راهرو
    آنجا که تلفن بی حضور کسی رها شده است
    در آرامش جامِ آینه
    و نور آفتاب بر پاندول ها

    و از فکرم گذشت اگر این روزها بود
    مرگ همه راهمینطور فرا می خواند

    بعد صدایش را شنیدم
    و نزدیک بود به او بگویم دوستش دارم .



    برگرفته از «کتاب شعر»





:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز