![]() |
![]() |
![]() |
Jan 11, 2007
ترجمه از انگلیسی: محمد قائد توصيف صحنه نبردى كوتاه كه در مِه آغاز مىشود، در مِه پايان مىيابد و هيچ كس به درستى نمىداند واقعاً چه گذشت و چه كسى چه كرد اما مدتها براى آن جشن مىگيرند و در ستايش خويش كاغذ سياه مىكنند، در عين غرابت و مسخرگى، تصويرپردازىِ كمنظير و تكاندهندهاى است از نبرد و خونريزى، از غرايز اصيلِ انسانى (ترس و گريز) در برابر رفتارهاى مصنوعى و عاريتى (تهور و ستيز)، و از ميل طبيعى انسان به دورشدن از صحنههاى دردآور و پرهيز از اعمال عبث و تحميلى: سردار مىتواند از مهلكه دور بماند چون سوار است، اما نفرات پياده و مردم عادى براى تحمل منظره دهشتآور پرواز ميله آهنى (كه در قاموس قهرمانيگرى به آن نيزه مىگويند) به چنان مقادير عظيمى پياز احتياج دارند كه ممكن است در همة بازارِ ترهبار يافت نشود. متن کامل داستان |
![]() |
|