![]() |
![]() |
![]() |
Apr 13, 2008
ماکس ارنست-(باغ در باغ) ![]() اعتراف پاشد و گف میگم، میگام، گام و زد بیرون. رف تو دریا، دریا زد بیرون. برگشت تو خرابه -پناهندگی سیاسی -سخت نگیر! -اجتماعی -مگه می شه! -مذهبی -یعنی کوسههاتم بهایی شدن؟! - آخه من.. آخه من.. آخه من.. آخه من.. بابا جون، سی دی رو خاموش کن! بعد ۳۰، ۴۰ هزار تا کوسه ریختن تو خیابونا دو تاشون دندوناشونو کشیدن ۴ تاشون گیاه خوار شدن ۷ تاشون بچه های مردمو خوردن بریدن. گفتن باشه. سیاسی؟ -سخت نگیرین! -اجتماعی؟ -مگه می شه! -مذهبی؟ - یعنی کوسههام بهایی شدن؟ پس چی؟ - انسانی.- -چی؟! انسانی.اَنسانی. عنسانی. منسانی. آسانی. ساسانی. - یعنی تاریخی؟ - درسه. و بعد یه قانون به ماده اضافه کردن به اسم پناهندگی تاریخی و بهش دادن... حالا سوئد واسه خودش می چره و به همه میگه حیوون. کسیام جرئت نداره بِهش چیزی بگه. گف، میگه میگم، میگام، گام و میزنه بیرون.... |
![]() |
|