باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Jul 8, 2004

روز‌ها در راه



چه تفاوتی است میان روزهایی که با حسن در چهارباغ قدم می زدیم و این روزها که با هم در کنار " ِسن " راه می رفتیم؟ تفاوت در مکان را نمی گویم، که پرسیدن ندارد. حتی تفاوت در زمان توجه مرا بر نمی انگیزد. آن سال ِفلان بود و این سال بهمان، آن وقت بیست ساله بودیم و حالا هفتاد... تفاوت در حال نفسانی، کیفیت روح دونفررا می گویم در رابطه ای دوستانه - که البته زمان با سیری پنجاه ساله در تحول و دگرگونی آن دست داشته، بستر این تحول بوده و هر آزمون روزانه‌ی این رابطه را در تن خود پروده و باز در همین " تن " به ثمر رسانده، مثل زنی که نطفه را در زهدان بگیرد و به دنیا بیاورد. ولی در اینجا توجه من به نقش زمان در ساختن این رابطه نیست، بلکه در این است که پس ازساخت و پرداخت، حالا این رابطه چه کیفیتی دارد؟ دو جانی که در غفلت‌ ِ شاد جوانی به هم برخوردند و در بازار ِ دراز، آشفته، سرپوشیده و نیمه تاریک که به زندگی ما بی شباهت نیست، همراه شدند حالا همدیگر را چه جور در می یابند، در سکوت، در نگاه، شوخی یا تک مضراب های گاه و بی گاه برای وارانه جلوه دادن چیزی که هست و کاستن از شدت آن، هم گفتن و هم وانمودن که نمی گوییم یا نگفتنی ِ گویا و با کنایه‌ای رفیقانه؟...
دوباره پروست را در دست گرفتم .
معمولا حافظه چیز‌ها را به یاد می‌آورد. در پروست چیز‌ها، خاطره یا حافظه‌ی خفته را بیدار می‌کند. بنابرین " در جستجوی..." تمرین شگفت و پایان ناپذیر " بیداری " است بیداری خاطره، نه رمان چیز‌ها یا بازگوی ساده‌ی گذشته. بخصوص که گذشته، " زمان از دست رفته" نه تنها از دست نرفته بلکه با نیروی حیاتی و شدتی بیشتر از زمان حال نویسنده بیدار است و در ما نیز، همه‌ی آگاهی ما را به زمان، به هستی ِ ناپایدار و گذر پایدار زمان در ما بیدار نگه می دارد.

برگرفته از: روزها در راه ، شاهرخ مسکوب ، نشر خاوران- پاریس
عکس از مریم زندی





:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز