باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Feb 21, 2005


    فصل ديگر


    بی‌آن که ديده بيند،
    در باغ

    احساس ‌می‌توان کرد
    در طرح پيچ‌پيچ ِ مخالف‌سرایِ باد
    يأس موقرانه ی برگی که
    بی‌شتاب

    برخاک می‌نشيند.


    بر شيشه‌های پنجره
    آشوب شبنم است.


    ره بر نگاه نيست
    تا با درون درآيی و در خويش بنگری.

    با آفتاب و آتش
    ديگر

    گرمی و نور نيست،
    تا هيمه‌خاک ِسرد بکاوی
    در

    رويای اخگری.


    اين فصل ديگری‌ست
    که سرمایش
    از درون

    درک صريح زيبايی را
    پيچيده می‌کند.

    يادش به‌خير پاييز
    با آن

    توفان ِ رنگ و رنگ
    که برپا

    در ديده می‌کند!


    هم برقرار منقل اَرزير ِآفتاب
    خاموش نيست کوره
    چو دی‌سال:

    خاموش
    خود
    منم!


    مطلب از اين قرار است:
    چيزی فسرده است و نمی‌سوزد
    امسال

    در سينه
    در تنم!



    « احمد شاملو »





:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز