![]() |
![]() |
![]() |
May 8, 2005
همه ی معناها و شباهت ها و تفاوت های پاره ها را به خاطر بسپارید و حتا پرسش ها وشک ها. هیچ معنی دافع معنای دیگر نیست. خود شعر معانی ممکن و محتمل را پیش چشم خواننده می گذارد. دنبال معانی دیگر واژه نروید که در شعر کاربردی ندارند و سبب اغتشاش قوه ی تصویر ساز ذهن می شوند. در برابر هیچ شعری - هر قدر هم تفسیرناپذیر باشد و زعما در باره ی آن تفسیر ها نوشته باشند - دست و پای خودتان را گم نکنید. آن معانی چیزی به شعر اضافه نمی کنند، فقط شعر را تاریک می کنند. « عبدالعلی عظیمی» « ری را»...صدا می آید امشب از پشت « کاچ» که بند آب برق سیاه تابش تصویری از خراب در چشم می کشاند. گویا کسی است که می خواند... اما صدای آدمی این نیست. با نظم هوش ربایی من آوازهای آدمیان را شنیده ام در گردش شبانی سنگین؛ زاندوه های من سنگین تر. و آوازهای آدمیان را یکسر من دارم از بر. یکشب درون قایق دلتنگ خواندند آنچنان؛ که من هنوز هیبت دریا را در خواب می بینم. ری را. ری را... دارد هوا که بخواند. درین شب سیا. او نیست با خودش، او رفته با صدایش اما خواندن نمی تواند. نیما یوشیج- ۱۳۳۱
شامگاهان كه رؤيت دريا نقش در نقش می نهفت كبود داستانی نه تازه كرد به كار رشتهای بست و رشتهای بگشود اندر آن جايگه كه فندق پير سايه در سايه بر زمين گسترد چون بماند آب جوی از رفتار شاخهای خشك كرد و برگی زرد همچنين در گشاد و شمع افروخت آن نگارين چرب دست استاد گوشمالی به چنگ داد و نشست پس چراغی نهاد بردم باد داستانی نه تازه كرد، آری آن ز يغمای ما به ره شادان رفت و ديگر نه برقفاش نگاه از خرابی ماش آبادان « نيما » مجموعه کامل اشعار- انتشارات نگاه ، تهران۱۳۷۵ |
![]() |
|