باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Nov 13, 2006


    شعرِ بی‌عنوان
    مرتضی ثقفیان


    خاطراتش را مرور می‌کند
    خاطراتی نخ‌نما
    چونان کتی که زمانی دراز
    - بی‌وقفه-

    پوشیده می‌شود

    ***


    نه
    شورها فروخفته‌اند
    آوازها طنین‌شان را از یاد برده‌اند
    و خون‌ها
    خون‌های از دست‌رفته
    - خاموش و بی‌امید -

    در پسِ پریده‌رنگی خویش انتظار می‌کشند

    ***


    برمی‌خیزد
    سرپایی‌های کهنه‌اش را می‌پوشد
    می‌رود و باز می‌آید
    میان افق‌های بی‌تغییر
    و بر فراز سرش
    بر طاق
    نور‌ِ مکدر لرزانی
    می‌تابد

    از دریچه‌ای پنهان


    ***


    صدایی ناگاه
    غافلگیرش می‌کند

    صدایی هم‌چون
    صدای کوبشِ انگشتی بر شیشه‌های شبی توفانی

    تیک تاکِ ساعتِ شماطه‌دار، زیر بالش صبح

    آوای قلبِ محتضری که تپش‌های خویش را

    گم می‌کند و می‌یابد


    ***


    شاید کسی است
    می‌زند بر دیوار

    با دگمه‌ای،
    کلیدی،
    سنگ‌ریزه‌ای،
    شاید سلامی باشد،
    از دوردست

    پیغامی،
    شعرِ بی‌عنوانی

    ***


    با این خیال
    سرشار از امیدی ژرف
    می‌کوبد
    می‌کوبد بر دیوارها
    و زخمِ دستانش را
    از یاد می‌بَرد

    هم‌زمان
    آن سوی روزنه
    بیرون
    بر درختی گشن
    می‌کوبد

    دارکوبی

    در جست‌و‌جوی کِرم‌ریزه‌ای.



    برگرفته از: طبل‌های قبیله‌ی مرده، استکهلم ۱۳۷۲





:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز