![]() |
![]() |
![]() |
Nov 13, 2006
مرتضی ثقفیان خاطراتش را مرور میکند خاطراتی نخنما چونان کتی که زمانی دراز پوشیده میشود نه شورها فروخفتهاند آوازها طنینشان را از یاد بردهاند و خونها خونهای از دسترفته در پسِ پریدهرنگی خویش انتظار میکشند برمیخیزد سرپاییهای کهنهاش را میپوشد میرود و باز میآید میان افقهای بیتغییر و بر فراز سرش بر طاق نورِ مکدر لرزانی صدایی ناگاه صدایی همچون شاید کسی است با دگمهای، کلیدی، سنگریزهای، شاید سلامی باشد، پیغامی، شعرِ بیعنوانی با این خیال سرشار از امیدی ژرف میکوبد میکوبد بر دیوارها و زخمِ دستانش را همزمان آن سوی روزنه بیرون بر درختی گشن برگرفته از: طبلهای قبیلهی مرده، استکهلم ۱۳۷۲ |
![]() |
|