![]() |
![]() |
![]() |
Aug 20, 2004
سه شعر از خليل پاك نيا تعجب ندارد که آدم دوجایی میشود گاهی از هرکجا که راه بنماید میرود بیرون از فصل قدم میزند مفصلها کار نمیکنند زمین گیر میشود مینشیند کنار خالی شباهت سیگار دود میکند خاکستر تنگ هم میچیند خودش را میبیند تو را می کشد سایه نداری مثل فرشتهها تعحب ندارد که زنده است هنوز حرف نمیزند اما گاهی بر نهال تن مینشیند بالهایش را باز میکند تا آنجای ناپیدا را میبیند تاریک بیدار میشود میمیرد سبز در سبز به جنگل میدود سبک میشودمثل نور پشت به نقش خود میدود میرود در بسترمثل رود خیستر از باران خودش را در راه میبیند ساکت میشود مثل سنگ سیاه در سیاه |
![]() |
|