باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Jun 26, 2008


    برای کامبیز بزرگ‌نیا



    *۱*


    گاهی اتفاق می‌افتد

    داریم می‌رویم یا نشسته‌ایم
    در مهتابیِ تابستان
    کنارمان شاخه‌ای خشکیده
    رو به رویمان بسته به این که کجا باشیم

    و اتفاق
    می‌افتد



    *۲*


    پنجره‌ها را می‌بندند
    پرده‌ها را می‌کشند
    قاب عکس‌ها را بر می‌گردانند
    می‌نشينند
    می‌نشينند و می‌گذارند سکوت اتاق را پر کند

    ناگهان
    باران روی شيروانی
    دستی‌ست نامریی
    که طبل‌های قبيله‌ای مرده را به صدا در می‌آورد





    *۳*


    اتفاق می‌افتد که در ميانه‌‌ی زندگی مرگ می‌آيد و
    قواره‌ی آدمی را اندازه می‌گيرد. اين ديدار
    از ياد می‌رود و زندگی ادامه می‌يابد. اما کفن
    در سکوت دوخته می‌شود.






    ۱. «چند صحنه»، محمود داوودی
    ۲. شعر اندوه «طبل‌های قبیله مُرده»، مرتضی ثقفیان
    ۳. تکه‌ای از « کارت پُستال سیاه» توماس ترانسترومر، ترجمه: خلیل پاک نیا






:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز