باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Oct 18, 2004

گفتگوی شبانه یک چهره برابر در قانون


    رسا ترین تعریفی که می‌توانیم از هنربه دست دهیم این است: زیبایی به اضافه‌ی دریغ. هر جا زیبایی هست، دریغ هم هست، به این دلیل ساده که زیبایی محکوم به فناست: زیبایی همیشه می‌میرد، وقتی ماده می‌میرد، رفتار می‌میرد، وقتی فرد بمیرد، جهان هم می‌میرد. اگر کسی " مسخ " کافکا را چیزی بیش ازیک خیال‌پردازی حشره شناسانه بداند، به او تبریک می گویم چون به صف خوانندگان خوب و بزرگ پیوسته است.
    ولادیمیر ناباکوف



    کمی آب. این قرص‌ها مانند خرده‌های شیشه در بزاق گیر می‌کنند.

    سل را این گونه پیش خود می‌توانی مجسم کنی : در وسط سنگی تراش‌خورده دردو طرفش دو اره. جز این همه چیز خشک است : سرفه خشک

    این یاس‌های بنفش را در آفتاب بگذار.

    یک دقیقه وقت داری؟ اگر فرصت هست لطفن آرام روی این شقایق‌ها آبی بپاش.

    امروز حرف زدن برایم خیلی دردناک بود.

    چرا امروز برای نوشیدن آبجو بیرون نرفتیم؟

    مشکل این است که نمی توانم یک لیوان آب بخورم . اما همان اشتیاق به نوشیدن هم خوشنودم می کند

    اینقدر با من خوش رفتاری می‌کنید برایم درد آوراست. اقلن بیمارستان همین‌اش خوب است.

    و دراین شرایط ، اگر اصلن خوب شدنی در کار باشد،هفته‌ها طول می کشد.

    یک هفته‌ی دیگرهم می توانم طاقت بیاورم. البته امیدوارم. دیگر چه فرقی می‌کند.

    و بی آنکه بتوانیم کاری کنیم امید نیز نقش بر آب می‌شود.


برگرفته از "بریده‌ی مکالمات " فرانتس کافکا
ترجمه الهه کشوری ,"conversation slips", Schocken Books,۱۹۷۷





:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز