![]() |
![]() |
![]() |
Dec 26, 2005
خوبی داستان خوب این است که داستان همه نیست. ملانصرالدین میگفت من زورم با زور جوانیم هیچ فرقی نکرده، آن وقتها یک هاون سنگین در منزل پدرم بود که نمیتوانستم آن را بلند کنم و حالا هم نمیتوانم.
![]()
بهرام صادقی « آقای نويسنده تازه كار است »، اما خواهش میكنم، از حضورتان صميمانه خواهش میكنم كه فراموش نكنيد عنوان داستان اين نيست، چيز ديگری است: « آقای اسبقی .» البته من هم با شما هم عقيدهام كه نويسنده در نامگذاری سليقه به خرج نداده است، اما به حقيقت سوگند میخورم كه اين حرف را نه برای خوشآمد شما میزنم و نه برای آنكه با بدگويان هم داستان شوم و به نويسنده بتازم. اين را میدانيد كه دنيای ما دنيای آشفتهای است و صلاح هيچكس در اين نيست كه بكوشد تا آنرا آشفتهتر كند. در اين جنگل تو در توی درهم و برهمی كه مسكن ما است بيش از هر چيز به تفاهم احتياج داريم، به اينكه هم را بشناسيم و زبان يكديگر را درك كنيم. در غير اين صورت نمیتوان گفت چه پيش خواهدآمد و كار به كجا خواهد كشيد، اما دست كم اين هست كه زيانهای جبران ناپذيری خواهيم ديد. مثلاْ اين خيلی ساده است و زياد بعيد و تعجب آور نيست كه نويسندگان تازه كارمان از اينكه دنيای درونيشان ناشناخته مانده است مأيوس و نوميد شوند و به كارهای ديگری بپردازند. بيهوده نيست كه تعداد ورزشكاران و يا كسانی كه واسطهی فروش اتومبيلهای مستعملاند روز به روز افزايش میيابد . بر اين اساس من میگويم بيائيد دور هم بنشينيم، قلب هايمان را صاف كنيم، روحمان را آزاد بگذاريم تا از تنگنای بی در و روزناش بيرون بيايد و در هواهای تازه و فضاهای باز آن مثل يك پرندهی طلائی پر بزند و آن وقت رنگ تبسم به صورت هايمان بزنيم و در اين باره سخن بگوئيم كه آيا نويسنده واقعاْ تازه كار است و آيا در نامگذاری بی ذوقی كرده است و داستانش نيز عيوب فراوان دارد؟ خوشبختانه چون نويسنده زنده است و از آن گذشته آماده است كه دفاع از نوشتهاش را به عهده بگيرد، كارها خيلی بهتر از آنچه معمولاْ در اينگونه مواقع پيش بينی میشود پيش خواهد رفت و من نيز، بی آنكه دخل و تصرفی بكنم، با وفاداری كامل گفتگوها را يادداشت میكنم . متن کامل |
![]() |
|