باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Jun 1, 2005

    *


    هیو کنر در مقایسه جیمز جویس و ساموئل بکت تمثیلی بکار می‌برد. او جویس را بند بازی می داند که همراه بکت در سیرک مشغول نمایش‌اند. ما هم آمده‌ایم تا سرگرم شویم، حقیقت و این حرف ها هم واقعن بهانه است. جویس آن بند بازی است که هیجان نمایش وزیبایی را خیلی جدی گرفته وبا نهایت استادی دارد روی بند راه می‌رود. بکت دلقکی است که ادای این بند بازی را در می آورد و گاه با مهارتی خیلی بیش تر از خود بند بازها؛ ولی او کل سیرک یا تمام ماجرا را دست می‌اندازد. او در آن واحد با مهارتی بیش از یک بند باز حرفه‌ای، خود بند بازی را روی بند را به مسخره می گیرد. او باید مصنوعن زمین بخورد؛ ادای « به اصطلاح» افتادن را در بیاورد؛ تا فریاد ترس و وهیجان تماشاگران به هوا رود. بعد هم معلوم می شود که دارد ادا در می‌آورد
    این کاری است که بکت با ادبیات می کند، بالای بند است وباید اوج مهارت را بکار برد ولی برای مسخره کردن بند بازی و این تصور که قهرمانی که آن بالاست دارد کار عجیبی می کند. گویی در جهان بکت دلقک ها تنها آدم‌های جدی هستند و کارشان را هم خیلی جدی انجام می دهند. مثل باستر کیتون که اصلن لبخند نمی زد با نهایت مهارت زمین می خورد و دست وپا چلفتی بودن را در نهایت استادی نشان می دهد. کمیک بودنش هم از همین جدیت ناشی می شود. شکست و سترونی را به هنر تبدیل می کند .

گفتگویی در مورد بکت
مراد فرهادپور
کارنامه ، شماره ۲۰ تیرماه ۱۳۸۰

    حالا اگر بپذیریم که در جهان بکت دلقک ها تنها آدم های جدی هستند، عکسش این می شود که آن هایی که خودشان را جدی می گیرند به دلقک بدل می شوند،آن هم با بار منفی که ما از دلقک ها داریم..





:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز