![]() |
![]() |
![]() |
Aug 29, 2005
سایت کتاب شعر، کوشیار پارسی
برخی شاعران موفق میشوند تا خواننده را به این خیال بیندازند که به زمان ِ سرودن ِ شعر، تو را در نظر دارند. این گونه است که خیال میکنم محمود داوودی بسیاری از شعرهاش را برای من سروده است. همین نخستین شعر دفترش را: این غربت است این پلکان شن که میلغزد به سوی دریاچهی تاریک این کاجها در مسیر هر روزهی باران این نیمکت سنگی این دلتنگی که مینشاندت کنار پرندهای لرزان غربت است. چرا این شعر این همه جاذبه دارد که "مینشاندت" سر جات، با کتاب "چند صحنه" در دست؛ اما یارای برگ زدن همین کتاب کوچک ِ پر از شعر ناب را ازت میگیرد؟ تنها این نیست که ادامه دهی و کتاب را ببندی و نه این که معماواره است. نگاهی به دفتر شعر «چند صحنه» - سایت کتاب شعر در این رابطه: ۱۲ شعر از محمود داوودی در باغ شعر |
![]() |
|