![]() |
![]() |
![]() |
May 4, 2006
مجموعه شعر«از جغرافیای من» را نشر سالی، در سال ۱۳۸۴ منتشر کرده، در ۱۱۰۰ نسخه، و شامل ۵۲ شعر عبدالعلی عظیمی است، در ۱۰۴ صفحه، طرح جلد کار قباد شیواست. فقط نمیدانم چرا در شناسنامه کتاب نوشته اند: شعر فارسی - - قرن ۱۴. ![]() از جغرافیای من عبدالعلی عظیمی یک باره دید چون درخت ایستاده یک قدمیِ خانهاش و دارد نشانیاش را چک میکند زیر نورِ کورمالِ چراغی و با باد جهتِ زمانش را میجوید و مکانش را بر تکه کاغذی. میگوید: من میگوید: من میگوید: من چه بگویم به این؟ من که دارم تورهایم را تعمیر میکنم و روزیِ من دریاست و ابزارِ من تکه نخیست و سرِ سوزن فولادی. چه بگویم به این؟ که میگوید: من که میلولد: من. نه باران میبارد نه باد میوزد نه پرنده میخواند گریه بارش را زمین نمیگذارد و خنده اشک به چشم نمیآورد درخت در سایهی خویش ایستاده است چون پسرکی با شلوارکی خیس و در این هوایِ دمکرده کلاغی پوشالهای شانهی مترسکی را میکاود در ظّلِ آفتاب در دلِ گندمزار که با زمزمهی زنجرهای زرد میشود شعرهای دیگر عبدالعلی عظیمی را میتوانید در اینجا بخوانید. |
![]() |
|