باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Jul 5, 2005

    دشنه- خورخه لوئیس بورخس

    ترجمه ی زنده‌یاد احمد میر علایی*



    دشنه‌ای در کشویی آرمیده‌است. آخرقرن گذشته در تولدو ساخته شد، لوئیس ملیان لافینور آن را به پدرم داد، پدرم آن را از اروگوئه آورد. اواریستو کاریه گو یکبار آن را به دست گرفت. هرکه را چشم بدان افتد وسوسه می شود که دشنه را بردارد و با آن بازی کند،چنانکه گویی همیشه به دنبال آن می گشته است. دست به سرعت قبضه‌ی منتظر را می‌گیرد،و تیغه‌ی نیرومند مطیع با صدای خفیفی به درون غلاف می‌لغزد و بیرون می‌آید. این خواست دشنه نیست. این دشنه چیزی بیشتراز یک مصنوع فلزی است، مردان آن رابا هدفی واحد درسر طرح کردند وشکل دادند. دشنه‌ای که دیشب در تاکوآرمبو درتن مردی فرورفت و دشنه‌هایی که بر سر سزار بارید همه به شیوه‌ای جاودانه یک دشنه‌اند. دشنه می‌خواهد بکشد، می‌خواهد خون ناگهانی بریزد.
    در کشویی از میز تحریر من، در میان چرکنویس‌ها و نامه‌های قدیمی، رویای ساده‌ی ببری‌اش را به خواب می‌بیند و باز به خواب می‌بیند. وقتی به دست گرفته می‌شود دست جان می‌گیرد چون فلز جان می‌گیرد. هربار که لمس شود خود را در تماس با قاتلی حس می‌کند که برای او ساخته شده‌است .
    گاهگاه دلم برای آن می‌سوزد . چنین نیرو و یکدنگی، و باآن غرور این چنین آرام ومعصوم و سال‌ها می‌گذرند ، بی‌اعتنا .

*
زنده یاد احمد میر علایی را در دهه ی هفتاد بی رحمانه کشتند و جسدش را کنار خیابان رها کردند تا دیگران ببینند پاداش خدمت به فرهنگ دراین سرزمین چه هراسناک است





:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز