شعری از و. م . آیرو
!
فردا به گونهای از گوزنهای پیر و شاخداری
که در باغ وحش خواهیدید فکرمیکنی
و تعجب میکنی که چطور
اینها تا امروز زنده ماندهاند
فردا اگر در باغ وحش هیچ گوزنی نبینی
بیشتر از اینها هم تعجب میکنی
و تازه اگر فردایی نباشد
تا باغ وحش را در آن ببینی
آن وقت است که باغ وحش به جای تو شاخ در میآورد
و تو دیگر نیازی به شاخهایت نخواهی داشت؛
آنها را پرت میکنی...
و دیگر از هیچ چیز تعجب نمیکنی.
برای خواندن شعر های دیگر و. م . آیرو :
به اینجا
و اینجا بروید