![]() |
![]() |
![]() |
May 7, 2007
آقای علی نگهبان در مقالهی کوتاه و خواندنی ِ «اصالت و فرديت، دغدغههای بزرگ ما» در بررسی فضای عام نویسندگی در ایران میگوید « …يا نويسنده با فرديت و هويت خود مشکل دارد، يا اينکه فرديت خود را آشکار کردن هزينهای گزاف دارد که نويسنده از پس پرداخت آن برنمیآيد. در چنين فضايی نويسنده مینويسد که نويسنده باشد. تا او هم کسی باشد ميان ديگران، بی آنکه حرفی داشته باشد» و ویژگی مشترک آنها را در « توهمزدگی افراطی يا واقعيتگريزی خلاصه میکند. واقعيتگريزی نه به معنی ناپايبندی به واقعيت، بلکه به معنی نداشتن درک معقول از واقعيت زندگی خود و جهان پيرامون» و در ادامه مینویسد« فرد مدرن ايرانی به خود مطمئن نيست و شخصيتی ناپايدار دارد، به گونهای که با هر موج سستبنيادی به خود میلرزد و به وجود خود شک میکند. جالب اينجاست که آن همه تلاش و نظريهپردازی براي متفاوتنويسی و بینظيرنويسی چيزی جز نوشتههای همشکل و سرشار از شگردهای بیپايه و تصنعی به ادبيات معاصر ما نيفزوده است.» نظرآقای علی نگهبان در بارهی ويژهگیهای ادبيات معاصر ايرانی داخل و خارج از کشور من را به یاد مشکل اساسیتری انداخت، مشکل ِ «زبان و واقعیت» ، که در مقالهای به یاد ماندنی از آقای حمید صدر چند سال پیش منتشر شد. او در این مقاله از جمله مینویسد: « از ديدگاه كسی كه دراينجا، در يك دمكراسی غربی، درمحيطی آزاد، عقل گرا و از نظر زبانی تفكيك شده و متكی به يك زبان مفهومی زندگی میكند و به آنجا گوش ميدهد، اين طور به نظر میرسد كه درايران مردم حرف نمیزنند، بلكه ادای حرف زدن را در میآورند؛ نويسندگان و روزنامه نگاران آن خطه نمینويسند، بلكه ادای نوشتن را در میآورند، انسانها منظور خود را توضيح نمیدهند بلكه ادای توضيح دادن آن را درمیآورند و غيره. برای آدم كم كم اين شبهه بوجود میآيد كه حرفهائی كه در آنجا زده میشود، همه محض خالی نبودن عريضه است و گويندگان آنها كمترين ارزش واهميتی برای آنچه میگويند، قائل نيستند؛ اجبار به پرحرفی دارند، چون میترسند اگر پرحرفی نكنند، زيرآوار پرت و پلاگوئی ديگران مدفون شوند؛ وراجی میكنند، چون نمیخواهند به خاطر سكوت، متهم به بیشعوری و حماقت شوند، .... به نظر من پرت و پلاگوئی حاكم بر جامعه روشنفكری ما گريز از واقيتهای عينی است. فرار كردن از عواقب كار شاقی است كه فكر كردن نام دارد. نتيجه اين ولنگاریهای فكری و وراجیها اين شده كه كلام كم كم آن اهميت و اعتباری را كه بايد داشته باشد، ازدست بدهد. بايد هم از دست بدهد چون همه فكر میكنند، منظور بايستی آن ناگفتهای باشد كه بيان آن دردسر آفرين است» « باغ در باغ» متن کامل مقالهی «مرزهای زبان و واقعیت» را میتوانید در اینجا بخوانید. |
![]() |
|