باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Feb 12, 2006



    چند شعر از ساموئل بکت
    همراه با یاداشتی از مترجم : محمود داوودی







    ساموئل بکت در اوایل کارش معتقد بود که شعر باید کاری کند تا خواننده به دست و پا بیفتد و با متن درگیر شود. برای همین گاه از کلمه‌هایی بس دشوار استفاده می‌کرد که فقط در لغت نامه‌ها وجود داشت. به مرور اما نظرش کاملاً چرخید و به زبانی بسیار ساده روی آورد، که در نمایش نامه‌هایش به اوج رسید. گفتن ندارد که این سادگی از پیچ و خم‌هایی عبور کرده است. از زبان فاخر انگلیسی- ایرلندی که بر آن تسلط داشت، تا زبان فرانسوی که زبان دوم‌اش بود.
    کمابیش همه می‌دانند که تئاتر « ابزورد» که نام بکت و چند تن دیگر از جمله، یونسکو، آداموف و پینتر بر سردرش می‌درخشد نیرویش صرف خلق کردن زبانی شد که در تئاتر غرب کم سابقه بود.
    شخصیت‌های تئاتر « ابزورد» تازه و غریب بودند و یا در واقع « نا شخصیت » بودند. بعد از سال‌ها تسلط تئاتر واقع گرایانه با شخصیت‌ها و صحنه‌هایی که شباهت به زندگی می‌برد، حالا تماشاگران با صحنه‌ای خالی روبرو شدند که آن‌ها را به یاد آخر زمان می‌انداخت.
    بیابانی برهوت، جاده‌ای دراز و درختی خشک با « ناشخصیت » هایی فاقد روانشناسی که زبان اشان نه برای ارتباط و پیش رفتن بلکه مناسب چرخیدن است.
    این شعر - چه است آن کلمه- همان تته پته‌ی بی پایان در جست و جوی آن کلمه، یا نام یا نام ناپذیراست.


    چه است آن کلمه


    چه است آن کلمه
    پریشان-
    پریشان برای-
    برای-
    چه است آن کلمه-
    پریشان از این-
    از این همه
    پریشان از همه‌ی این همه-
    به شرط این که-
    پریشان به شرط این که-
    پریشان به شرط این همه-
    دیدن
    پریشان ِ دیدن این همه-
    این
    چه است آن کلمه-
    این این-
    این این این جا
    پریشان به شرط این همه-
    دیدن
    پریشان ِ دیدن همه‌ی این این این جا
    برای
    چه است آن کلمه-
    نظر-
    یک آن
    گمان یک آن
    نیاز به گمان کردن یک آن
    چه-
    چه است آن کلمه-
    کجا
    پریشان ِ نیاز به گمان کردن یک آن
    کجا-
    چه است آن کلمه
    آن جا-
    در آن جا-
    خیلی دور در آن جا-
    در دوردست-
    خیلی دور در دوردست-
    مبهم
    خیلی دور در دوردست مبهم چه
    دیدن ِ این همه
    این همه همه این جا

    پریشان دیدن چه
    یک آن
    گمان یک آن
    نیاز به گمان کردن یک آن

    خیلی دور در دوردست مبهم چه
    پریشان ِ نیاز به گمان کردن یک آن
    خیلی دور مبهم چه-
    چه-
    چه است آن کلمه-
    چه است آن کلمه-


    حلقه‌ی رقص


    در امتداد ساحل
    در پایان روز
    گام تنها صدا
    مدتی فقط صدا
    تا به میل خود ایستادن
    بعد هیچ صدا
    در امتداد ساحل
    مدتی هیچ صدا
    بعد به میل خود رفتن
    گام تنها صدا
    مدتی فقط صدا
    در امتداد ساحل
    در پایان روز


    **حساب آخرت


    کی می‌تواند بگوید
    پیرمرد چه می‌داند
    غیبت را
    با ترازو وزن کردن؟
    فقدان را
    با خط کش اندازه گرفتن؟
    عذاب جهان را
    شمردن؟
    تهی را با کلمات
    انباشتن؟


    می‌آیند
    هم‌گون و ناهم‌گون
    برای هر کدام هم‌گون
    و ناهم‌گون است
    برای هر کدام غیبت عشق هم‌گون است
    برای هر کدام غیبت عشق ناهم‌گون است




    ** تکه ای از: (Watt)
    -هشت شعر دیگر از ساموئل بکت با ترجمه‌ی محمود داوودی را می‌توانید در اینجا بخوانید.
    -ترجمه دیگری از شعر - چه است آن کلمه- را می‌توانید در اینجا بخوانید.







:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز