باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Nov 6, 2005



    سه شعر : امیلی دیکنسون
    ترجمه : ضیاء موحد



    پرنده‌ی نامریی

    گذرگاهی از شتاب
    با چرخی گردان
    طنینی از زمرد
    یورشی از قرمز‌دانه
    و هر شکوفه‌ای بر بوته‌ای
    سر لرزانش را به جای خود برگرداند
    نامه‌ای از تونس، شاید
    سواری راحت صبح


    خاطره‌ی ارغوانی


    گوهری در انگشتانم گرفتم
    و به خواب رفتم
    روز گرم بود و باد‌های ملال آور
    گفتم: نگاه خواهد داشت

    بیدار شدم و انگشتان آمینم را سرزنش کردم
    گوهر از دست رفته بود
    و اکنون تنها چیزی که دارم
    خاطره‌ی‌ست ارغوانی


    میزبانی


    اگر زنده نبودم
    سینه سرخ‌ها که آمدند
    به آن که کراوات سرخی دارد
    خرده‌نان یادبودی بده

    اگر نتوانستم از تو تشکر کنم
    - زیرا که در خواب هستم-
    خواهی دانست که در تلاش آنم
    با لبی از سنگ خارا






    :

    بایگانی

    :


    پرشین بلاگرز