![]() |
![]() |
![]() |
Nov 6, 2005
![]() سه شعر : امیلی دیکنسون ترجمه : ضیاء موحد گذرگاهی از شتاب با چرخی گردان طنینی از زمرد یورشی از قرمزدانه و هر شکوفهای بر بوتهای سر لرزانش را به جای خود برگرداند نامهای از تونس، شاید سواری راحت صبح گوهری در انگشتانم گرفتم و به خواب رفتم روز گرم بود و بادهای ملال آور گفتم: نگاه خواهد داشت بیدار شدم و انگشتان آمینم را سرزنش کردم گوهر از دست رفته بود و اکنون تنها چیزی که دارم خاطرهیست ارغوانی اگر زنده نبودم سینه سرخها که آمدند به آن که کراوات سرخی دارد خردهنان یادبودی بده اگر نتوانستم از تو تشکر کنم - زیرا که در خواب هستم- خواهی دانست که در تلاش آنم با لبی از سنگ خارا |
![]() |
|