باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Feb 16, 2006


    تی. اس. الیوت از سه صدا در شعر یاد می‌کند: اول، صدای شاعر که دارد با خودش یا با هیچ‌کس حرف می‌زند. بعد، صدایی که در گوش خواننده‌ی شعر(چند نفری یا بیشتر) می‌پیچد و سومی، صدایی که شاعر سعی می‌کند در واژه‌ها بدمد تا آن‌ها هم بتوانند چهره بگیرند و با خودشان گرم گفتگو شوند. این سه صدا حداقل باید بتواند دو ویژه‌گی به شعر بدهد: اول،ذره‌ای معرفت و بعد،لذتی ذوق پسندانه. شاید به همین خاطر است که او در شعرهای‌اش هرگز شکلک ادبی در نمی‌آورد. خرابکار زبان نیست. ابهامی در شعرش اگر هست،آن‌جااست که می‌خواهد دروغ نگوید، اما همان‌جا هم آنقدر روشن می‌نویسد که باورش می‌کنیم، مذهبی دارد ولی بندرت خدا را نام می‌برد. البته از نوعی خاطرجمعی و پرنسیپ حرف می‌زند ولی هرگز واژه‌ی حقیقت را بکار نمی‌برد. با عرض ِکم نظیر تجربه‌ی فردی و طول ِبی انتهای معرفت بشری اسکلت شعرش جان می‌گیرد . به‌ قول همشهری خودم، الیوت هم مثل همه‌ی شاعران بزرگ در تگنا گیر کرده است، اما با آن صداها، دیوار را می‌شکند، فراتر می‌رود و از« سرزمین ویران»، سربلند بیرون می‌آید.

    **

    پس بیا برویم، تو و من،
    وقتی غروب افتاده در افق
    بی هوش چون بیماری روی تخت
    بیا برویم، از این خیابان‌های تاریک و پرت
    از کنج بگو مگوی شب‌های بی خوابی
    در هتل‌های ِارزانِ یک شبه
    و رستوران‌هایی که زمین‌اش
    پوشیده از خاک اره و پوست صدف‌هاست:
    از خیابان‌هایی کشدارند مثل بحث‌های ملال آور
    که با لحنی موذیانه
    تو را به سوی پرسشی عظیم می‌برند..
    نه، نپرس، که چیست؟
    بیا به قرارمان برسیم

    تکه ای از** : آواز عاشقانه‌ی آلفرد پرو فراک - تی. اس. الیوت





:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز