![]() |
![]() |
![]() |
Nov 26, 2005
![]() ساعت ۴ و نيم است و از من چهار قرن و نيم گذشته به ساعتش نگاه كرد و گفت: شما بايد آقای نانام باشيد به ساعتم نگاه كردم و گفتم نه چهار و نيم دقيقاً ولي باور كنيد كه اين من نيستم اين احتمالاً يك كيسه خرت و پرت است كه از وقت رد شده بی آنكه سپور را خبر كند مُردهام و نشستهام روی سرم. چه پروانهای بر سرِ این مار نشسته! اما باور کنيد که اين مارِ خوبی بود. سمی بود، میبلعيد، میدزديد ولی هميشه روزهای سه، چهار و پنجشنبه. مارٍ خوب ماریست که بعضی روزها مار باشد و بقيهی روزها مار نباشد تا پروانه بيايد و بنشيند روی سرش مثل من که نشستهام روی سرم. فاصلهی باران تا چتر را عطسههای كوتاه و انتی بيوتيك اندازه میگيرند و فاصلهی دست مرا تا تو نگاه بیتفاوت مردم. اگر باران بودم چترت را سرما میخوردم و به افتاب میگريختم با رانهايت . قلهی قاف با خانهی من چهار ايستگاه فاصله دارد: ايستگاه اول لانهی سيمرغیست بيپر ايستگاه دوم لانهی سيمرغیست بیآسمان ايستگاه سوم باغ وحشیست که در آن سيمرغ دوم زندانیست و ايستگاه چهارم تلويزيونیست که در آن سيمرغ اول سيمرغ سوم را میکند صورت او در بیرون اتفاق میافتد. کاسهی چشمانش ظرفیست که نقاشِ بی پول در آن رنگ میریزد و چشمانش حیرت رنگ است از حیات ناچیز خود. بجز کاسه و چشمانش چیز دیگری نیست در آن چهره که از شکستن بمانَد. صورت او در بیرونِ اتفاق میافتد.. شعر خيابانی يكطرفه است كه در ان پارك كردن ، دور زدن و ويراژ دادن ممنوع است. آنجا فقط میشود قدم زد آنهم آهسته آنقدر آهسته كه زمان در ترافيك گير كند. برای بار دوم سری به سرنوشتم زدم اختاپوس میگفت: كلمهی اختاپوس مرا به ياد مخلوطی از اخ، تف و پوست میاندازد گفتم: در فارسی به شما میگوييم هشت پا! گفت: هشت پا هم زشت است. مگر كسی به شما میگويد دوپا! ليوان خالی آبی تعارف كرد سركشيدم و خالی تر شدم گفت: حالا فهميديد چه میگويم؟ گفتم: بله، میگوييد اسم هايتان را دوست نداريد گفت: نه! اسم گذاشتن های شما را دوست ندارم چشمكی زد و در آبی بالا ناپديد شد برگشتم. با خودم میگفتم: خدايا، حالا اين ها چه ربطی به سرنوشت من داشت! سرنوشتم هم گيج شده بود، با خودش میگفت: خدايا، حالا اين ها چه ربطی به من داشت! خودِ خدا هم وضعی بهتر از ما نداشت: مدام به محمد و موسی میگفت: كاش به جای شما اختاپوس جانم رو فرستاده بودم مرگ سه قدم بر می دارد دو قدمی من خیزی بلند رد و بدل میشویم
در وقت مرگ گوشهایام را میگیرم و از مشتهایام میریزم با هر صدای نیامده نمیآیم مرگ گاهی هم رِگل میشود نوار بهداشتیهای مصرفیاش آن وقت میشود مرگهای ما
|
![]() |
|