![]() |
![]() |
![]() |
Aug 13, 2007
ماه اوت، اروپا ۱۵۰ سال پیش، برزیل ۱۹۸۵ و ایران این روزها ... در ماه اوت ۱۸۷۵، قاضی پینَر از گلها شر(شارل بودلر) انتقاد میکند که نه اخلاق عمومی و نه اخلاق مذهبی را رعایت کرده است و به دنبال آن، دادگاه کیفری شعبهی۶، اثر شوم تابلوهای تصویرشده در این کتاب را محکوم میکند. در ماه مه ۱۸۶۸، هشت ماه بعد از مرگ شاعر، دادگاه کیفری شهر لیل حکم خمیرکردن آخرین اثری را که شارل بودلرتصحیح کرده است، صادر میکند - کتاب کوچکی که در بروکسل منتشر شده و شامل شش قطعهی محکوم شده از گلهای شر است-. بودلر از همان سال ۱۸۲۳ هم که ۲۲ سال بیشتر نداشت به سبب بزدلی سردبیران نشریات و ترس آنها از مشترکانشان، با پاسخ رد به انتشار آثارش روبرو میشد. نوشتههایی که به این شیوه رد میشد، چیزی نبود که بودلر نتواند آنها را به مادرش نشان دهد، روزی به مادرش نوشت: خوشحال میشوم اگر این دستنویس را بخوانی. امروزصبح آن را از روزنامه"دمکراسی" پس گرفتم. متن را به دلیل بی اخلاقی رد کردند، اما جالب است که متحیر شدهاند و به من افتخار داده وخواهش کردهاند مقالهی دیگری برایشان بفرستم.(۱) کارلوس دروموند آندراده (۱۹۸۷-۱۹۰۲)شاعر برزیلی " قصد ندارم شعرهای اروتیکم را چاپ کنم. ابتدا میترسیدم. فکر میکردم شوکدهنده باشند. حالا میترسم شوک دهنده نباشند و در مهد کودکها خوانده شوند. اکنون "الفیه شلفیه" چنان رشد کرده و چنان بدسلیقگی را دامن زده که مشکل بتوان قضاوت کرد کدام شعر است و کدام نه. در این هرج و مرج زیباشناسانه، کج سلیقگی هم مزید بر علت شده است میترسم که کتابم"عشق، البته" یا توجه کسی را جلب نکند و یا مثل همهی کارهای الفیه شلفیهی دیگر قلمداد شود. فکر میکنم تا امروز بخش عظیمی از ادبیات عاشقانه- اگر نه همهی آنها- به تجلیل یا تحلیل عشق افلاطونی با اندک گوشه چشمی به عشق ِ جسمانی پرداخته است. به عشق ِ جسمانی به عنوان بیان و تاکید ارزشمند عشق بها داده نشده است. وقتی از عشق سخن میگوییم بیشتر احساس را مد نظر داریم نه رفتار و تجربه را. من خواستهام جنبه جسمانی عشق را به زبان ارزشمند شاعرانه ستایش کنم. نخواستهام زشتنگاری کنم." دروموند آندراده در ۸ اوت ۱۹۸۷، ۹ روز پیش از مرگش در گفتگو با روزنامهی برزیلی میگوید: " اکنون موجی از زشتنگاری پدید آمده است که نمیخواهم شعرهایم با آنها یکی گرفته شود. شعرهای من ناباند، واژههای کهنه و زشت در آن نیست و به تجربهی عاشقانه در شکل افلاطونی همراه با تجربههای جسمانی پرداخته است. خواستهام به تاکید نوینی بر رابطهی اروتیک در عشق برسم. حالا در روزنامههای بزرگ" ریو دو ژانیرو" کاربرد واژههای شهوانی و حَشَری از آبخوردن هم معمولتر است. وقتی جوان بودم این واژهها را در زمان نوشخواری به کار میبردیم، چون مبتذل بود. حالا فصلنامه در سان پائولو به نام " اسپرم نهنگ" منتشر میشود. هنر و زیبایی با چنین ولنگاری و زبان ِ بیدقت ِ روزمره صدمه میبیند"(۲) (۱) شهرزاد، ویژه هنر و ادبیات، فرانکفورت بهار۱۳۷۸، ترجمه: نادر صدری (۲) گاهنامهی مکث، استکهلم زمستان۱۳۷۴، ترجمه : مسعود زاهدی |
![]() |
|