Dec 30, 2004
این مُرده
این مُرده
زندگیاش را هیچ بیاد ندارد
نمیداند چرا
از این راه گذشت
چگونه دانههای برف
در آغوشش فرود آمدند
وهرچه بود محو شد
شهر محو شد
زنبوریها برای همیشه با باد رفتند
فواره های پارک
میان بارش ایستادنند
کافهها
با موجی دور شدند
شلاقی بر لگامها
و درشکهها پراکنده و محو شدند
خیابانها محو شدند
مردم محو شدند
هرچه بود محو شد
پنجه برخاک کشید و محو شد
برونو ک. اوییر، شاعر معاصر سوئد
از مجموعه شعر " « این کلام شکست خورده »" چاپ ۱۹۹۵
|
 |
|