باغ در باغ
باغ در باغ

Editor Khalil Paknia

باغ در باغ    | برگ‌ها   | شعر    | داستان   | نقد   | تماس   |


Mar 20, 2006


    چند شعر از افشین بابا زاده
    از مجموعه « گاوها»-در دست چاپ


    گاو

    گاو از کانديدهای رياست جمهوری وحشت می‏کند
    گوشه طويله علفش را می‏خورد
    گاو ما ما می‏کند:
    درود بر هرج و مرج علف‏زار
    درود بر هرج و مرج طويله
    و چريدن
    مرگ بر جمهوری و
    انتخابات
    ما ما
    گاويا از اين‏ها بهراسيد
    پوست رفيقم کفش و کلاه شد
    به گوسپندان بگوييد
    قربانی نشويد

    **
    گاو

    از سر سادگی شما را نديد
    گاو از سر سادگی تسليم مرگ شد
    گاويا !
    گاو را حلال کردند
    کار از کار گذشته
    ما ما ما ما ما


    **
    گاو

    گاو می‏خواهد
    شما را در دادگاه لاحه ببيند
    شما را پای ميز محاکمه ببيند
    گاو يک سوال دارد
    چگونه مرا کباب کرديد و خورديد
    حالا ادعای سبزی خواری می‏کنيد

    **
    گاو

    گاو خسته و
    بی‏حساب می‏چرد
    چون اپوزوسيون
    که در آسمان‏ها غوغا می‏کند
    شوق چريدنش را کسی نمی‏فهمد
    از پستانش شير نمی‏آيد
    م ....م .....م
    گاو از سردر قصابی‏ها می‏ترسد

    **
    گاو

    گاو چند صفحه‏ای روزنامه جويد
    خوشش آمد
    گاو مدتی است
    روزنامه‏های توقيف‏ای شده را می‏جود
    گاو مدتی است
    قهرمان ملی شده

    **
    گاو

    گاو بليط می‏خرد
    سوار هواپيما
    در سرزمين خود پياده می‏شود
    يواشکی
    دور از ريش نامرتب قوانين
    عرق خانگی می‏خرد
    برای ويسکی چانه می‏زند
    و سپس در چهار ديواری‏ها
    دور از گاوهايی
    با گاوهايی
    مستانه می‏چرد

    **
    گاو

    گاو بر روی دشت‏های پهناور می‏چرد
    گاو
    با تنفر سنبل‏ها را می‏جود
    گاو
    دم تکان می‏دهد
    رنگ‏های آسمان
    با تاپاله‏های ابر
    از روی سر گاو می‏گذرد

    **
    گاو

    برای گاو
    جمعه معنی ندارد
    جمعه وجود ندارد
    گاو
    شش روز هفته را می‏چرد
    روز هفتم
    از صفحه هفتم
    به چريدن در آسمان هفتم می‏رسد

    **
    گاو

    گاو هميشه خسته می‏شود
    از خوردن
    خوابيدن
    ديدن
    خواندن
    فکر کردن
    از چريدن ناتمام

    **
    گاو

    گاو تاريخی داشت:
    با تمدنی بزرگ
    شکوه‏مند
    در معبدهايش عبادت می‏کرد
    در قصرهايش فرمان جنگ و دوستی می‏داد
    دوازده ماه سال را جشن می‏گرفت
    هزار سالی است
    گاو مانده با جشن‏های ساده
    هر روز
    با ديگر گاوها
    دربدر
    در چمن‏زارها می‏چرد




برگرفته از: سایت فارسی بی. بی. سی

چند شعر دیگر از افشین بابازاده در «باغ شعر»






:

بایگانی

:


پرشین بلاگرز